عشق شیرینش مرا فرهاد کرد
او بیامد مرغ دل را از قفس آزاد کرد
او بشد لیلا و ما مجنون روی ماه او
قلب ویران مرا آباد کرد
نام شیرینش تمام تلخی عمرم زدود
قبل از او دنیا برایم این چنین زیبا نبود
بعد از او هم زندگی هست
ولیکن تلخ تلخ
بعد از او این زندگی دیگر چه سود
زمین یک جورهایی خاکی است
همیشه آرزو یا هوس قلبی ما انسانها پریدن از آن و رفتن به بالا بالاهاست
آسمان : اولا تنفس در آن سخت است
دریا: می گویند اگر شنا بلد نباشی در آن غرق می شوی
.....
اما پیش تو
راستش را بخواهی پیش تو هم سکوت است و هم آرامش
هم طراوت و هم هوای تازه و هم گرمای دلنشین
و هم زندگی
دوستت دارم
پیش تو زندگی هست
و من می دانم
برای رسیدن به تو
باید فنا شد